در دنیای گِیم، بازی های ترسناک از جایگاه ویژهای برخوردار هستند. بازی های ترسناک جدای از کیفیتی که دارند، باعث می شوند در برخی سطوح و به عنوان مخاطب فراموش کنیم که در حال تماشا و یا بازی کردن چیزی غیر واقعی هستیم. در واقع این مورد بسیار کمک می کند خود را در بطن داستانی خیالی و ترسناک ببینیم. در طی این سال ها بازی های ترسناک زیاد به بازار عرضه شده اند. در این بخش قصد داریم بهترین بازی های ترسناک در ده سال اخیر را به شما عزیزان معرفی کنیم.
بهترین بازی های ترسناک در ده سال اخیر را بشناسید
Five Nights at Freddy’s
سری Five Nights at Freddy’s، از آن بازیهای سادهای است که با دیدن تریلرهایش با خودتان میگویید، مگر میشود این ترسناک باشد. اما وقتی که به سراغ بازی میروید و چند دقیقهای تجربهاش میکنید، نمیدانید که با لرزش دستانی که خیس عرق شدهاند چه کار باید کرد. Five Nights at Freddy’s دقیقا یکی از این بازیهاست. هر یک از قسمتهای بازی سناریو خاص خودشان را دارند. اما معمولا این بازیها شما را در جایگاه نگهبانی قرار میدهند که باید با استفاده از ابزاری مثل دوربینهای امنیتی، از منطقه مراقبت کنید.
با این حال، شرایطی که در آن قرار میگیرید، به هیچ وجه عادی نیست و دور تا دورتان را اسباببازیهای قاتل پر کردهاند. این اسباببازیها در سایهها حرکت میکنند و اگر یک لحظه غفلت کنید، به شما نزدیک میشوند و جانتان را با یک جامپ اسکیر هولناک میگیرند.
SOMA
بنظر می رسد SOMA نسخه به شدت ترسناکتر قسمت اول بایوشاک است. البته داستان آن به اندازه اثر کن لوین شاهکار نیست اما Frictional Games در حد و اندازه خودش، داستانسرای خوبی است و در تعریف درست قصههایش کم نمیگذارد. شما در SOMA، به طور اتفاقی وارد پایگاهی میشوید که در زیر دریا ساخته شده است. پایگاهی از کار افتاده که کنترل آن را رباتهایی ضد انسان به دست گرفتهاند. با این حال شما هیچ راه برگشتی ندارید و مجبورید برای پیدا کردن راه خروج، پرده از راز نهفته در دل این پایگاه بردارید. رازی که برای رسیدن به آن، باید با دست خالی به مصاف دشمنان بازی بروید و پازلهای زیادی را حل کنید.
Layers of Fear
در Layers of Fear شما نقاشی هستید که میخواهد شاهکار هنری عمرش را روی بوم بکشد. هنرمندی که برای خلق شاهکارش، هیچ ایدهای در سر ندارد و میخواهد با نگاه به آثاری که در عمارتی بزرگ و قدیمی جا خوش کردهاند، فکرش را باز کند. با این حال، نقاشیهایی که برایتان گفتم، آثاری هنری نیستند، بلکه هر کدامشان دروازههای ورود به جهنمند. جهنمی که پرده به پرده با پیشروی در بازی ترسناکتر میشود و آنقدر همه چیز را برای این نقاش بخت برگشته تغییر میدهد که دیگر او نمیتواند فرق بین واقعیت و خیال را متوجه شود.
The Evil Within 2
در The Evil Within 2 شما بار دیگر پا در کفش سباستین میکردید. کاراگاهی که بعد از وقایع قسمت اول، هنوز حالش جا نیامده و اوضاع خوبی ندارد. با این حال، اوضاع زندگی اون قرار نیست به این زودیها به حالت عادی برگردد. چراکه مشخص شده دختر کوچکش زندهاست و در محیط استم سرگردان. برای همین سباستین بار دیگر و این بار به خاطر دخترش پا به استم میگذارد. جهان استم این بار بزرگتر از نسخه اصلی است و باید برای پیدا کردن مهمات مورد نیاز برای از بین بردن موجودات مختلف بازی، آن را زیر و رو کنید.
Amnesia The Dark Descent
در Amnesia The Dark Descent نقش کاراکتر بیهویتی را ایفا میکنید که حافظهاش را از دست داده و در قلعه تو در تویی به هوش آمده که پر است از موجودات خطرناک. هیچ اسلحهای هم برای مقابله با این موجودات در دست ندارید و باید سعی کنید تا حد امکان از آنها فاصله بگیرید. چراکه اگر این موجودات زیاد به کاراکتر تحت کنترلتان نزدیک شوند، عملا عقلانیت خود را از دست میدهید و آنها خیلی راحت میتوانند شکارتان کنند.