تعادل. این طبیعت انسان است که خواهان تعادل باشد. دستیابی به یک تعادل کامل بین تمام جنبه های زندگی برای انسان ها بسیار مهم است. تعادل می تواند از نظر بصری جذاب باشد، که به این معنی است که تعادل نقش بزرگی در ایجاد یک عکس بازی می کند. در حالی که قاعده یک سوم شناخته شده ترین قانون ترکیب است قانون دیگری نیز وجود دارد که باعث خارق العاده شدن تصاویر شما خواهد شد. این قانون نسبت طلایی است. با کمی گردش در گوگل یا داشتن کمی اطلاعات در علم ریاضی قطعا با این عبارت آشنایی خواهید داشت. نسبت طلایی واقعا در مورد چیزی است که چشم انسان میبیند و ایجاد تصویری که بلافاصله مورد توجه قرار می گیرد. ما در این مقاله قصد داریم به بررسی تعادل ترکیب بندی با نسبت طلایی بپردازیم. این نسبت با نام دنباله فیبونانچی هم شناخته می شود.
نسبت طلایی چیست؟
برای ایجاد تعادل ترکیب بندی با نسبت طلایی باید ابتدا این مفهوم را بدانیم و با تعریف دقیق آن آشنا شویم. نسبت طلایی در واقع یک عدد است. با گرفتن یک خط (یا بعضی اوقات شکل دیگری) و تقسیم آن به دو قسمت یافت می شود. زمانی که یک خط یا شکل به دو بخش براساس نسبت طلائی تقسیم می شود، به گونه ای تقسیم خواهد شد که اگر طول بلندترین بخش را با طول کوچکترین بخش تقسیم کنید، برابر با طول اصلی شکل تقسیم بر طولانی ترین بخش خواهد بود.
زمانی که شما تمام محاسبات ریاضی را انجام میدهید، با نسبت 1 به 1.618 باقی می مانند. اگر این شکل را بر اساس این اصل تقسیم می کنید ، به شکلی مانند این ظاهر خواهد شد.
شما می توانید با استفاده از آنچه که دنباله فیبوناچی نامیده می شود به همان شکل برسید. فیبونانچی مجموعه ای از اعداد است که با افزودن دو عدد قبلی یافت می شود: 0 ، 1 ، 1 ، 2 ، 3 ، 5 ، 8 ، 13 ، 32 ، 34 … (0 + 1 = 1، 1 + 1 = 2، 1 + 2 = 3…) اگر برای تعیین اندازه ، مربع هایی را با استفاده از آن اعداد ایجاد می کنید ، به همان مارپیچ خواهید رسید.
گیج شدید؟ مشکلی نیست! این ارقام نباید برای شما معنا داشته باشند که این مفهوم را به یک عکس اعمال کنید. اگر اعداد در ذهن شما باشند، می توانید شکل مارپیچ آن اعداد را به خاطر داشته باشید.
چرا نسبت طلائی؟
نسبت طلایی کاملا متعادل است و این تعادل آن را برای چشم انسان خوشایند می سازد. به همین دلیل، نسبت طلایی از ریاضی به سمت هنر منتقل می شود. برای مثال مونا لیزا و شام آخر هر دو نقاشی هستند که از این نسبت طلائی استفاده می کنند. در عکاسی، نسبت طلائی می تواند برای شناسایی سوژه اصلی مورد استفاده قرار گیرد، در حالی که هنوز چشم بیننده را از طریق کل تصویر هدایت می کند.
چگونه از این مفهوم در عکاسی استفاده کنیم؟
حال باید دید برای تعادل ترکیب بندی با نسبت طلایی باید چه کار کنیم؟
خوشبختانه، شما مجبور نیستید ریاضی پشت نسبت طلائی را درک کنید تا از آن برای عکاسی خود استفاده کنید، شما فقط باید با آن مارپیچ آشنا شوید. اگر شما نقطه موردنظر خود را روی کوچک ترین قسمت از مارپیچ قرار دهید، چشم به طور طبیعی از بقیه تصویر عبور خواهد کرد. بنابراین، تصور کنید که این شکل بر روی تصویر قرار داده می شود و سوژه شما در کوچک ترین قسمت از مارپیچ قرار خواهد داشت.
می توانید مدل شکل را تغییر دهید. این خیلی مهم نیست. مهم فاصله بین حلقه ها است. یک روش دیگر برای استفاده از نسبت طلایی برای تهیه عکس وجود دارد. به جای استفاده از مارپیچ ، یک شبکه مانند قانون یک سوم ایجاد کنید ، اما به جای اینکه قاب را به قسمتهای مساوی تقسیم کنید ، از یک نسبت 1: 1.618 استفاده کنید. دقیقاً مثل قانون سوم ، موضوع خود را در یکی از تقاطع این خطوط قرار دهید. این شبکه با نام Phi Grid مشابه قاعده یک سوم است ، اما از آنجا که براساس نسبت طلایی است ، مسافت کمی متفاوت است. بخش های مرکزی از بخشهای بیرونی کوچکتر است. هر دو حالت مارپیچ و شبکه اشکال خوبی برای یادآوری در هنگام تهیه تصویر خود دارند. ممکن است یکی برای یک نوع تصویر بهتر کار کند ، در حالی که دیگری برای عکس دیگر مناسب است.
سخن آخر
مانند قانون سوم ، نسبت طلایی به سادگی یک ابزار ترکیب است. نسبت طلایی به صورت مارپیچ یا شبکه می تواند به شما کمک کند موضوع را به بهترین شکل ممکن در داخل قاب قرار دهید. اگرچه این مبتنی بر اصول ریاضی است ، اما لازم نیست اعداد موجود در آن را درک کنید. به سادگی تصور کنید که شکل مارپیچ یا مشبک بر روی تصویر شما قرار می گیرد و سپس عکاسی کنید.